دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

عنوان؟!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ق.ظ
از آن متن‌هایی‌ست که خودم خیلی می‌پسندم! خواهش می‌کنم بخوانید. چون اگر همین شما دو سه نفر نخوانید، من دیگر برای چه‌کسی بنویسم؟! 

دریافت
حجم: 272 کیلوبایت

از متن:

وقتی این نگرانی علی برای بهره‌مند کردن مادرش از غذاها و خوراکی‌های مراسم را دیدم، شخصیت علی به نظرم بسیار انسانی آمد! علی کسی‌ست که عاطفه‌ی بالایی دارد، اما تنها برای مادرش! برای کسی که او هم همین اندازه و یا شاید بیش‌تر به علی عاطفه می‌بخشد. و نسبت به پسرها دیدگاه خاصی ندارد. چون برای‌ش اهمیتی ندارند. و در مواجه با دخترهای زیبا حس جنسی‌ش تحریک می‌شود. از دیدگاه نیچه، علی یک انسان واقعی‌ست. او نه برای خودش دغدغه و مسئولیت قائل است و نه درپی دست‌یابی به قدرت و هموار کردن زندگی و کام گرفتن از زندگی‌ست. و به تعبیر نیچه نه شتر است و نه شیر. او چنان که نیچه می‌گوید، کودک است! فقط و فقط به دنبال آن‌چیزی‌ست که غریزه‌اش فرمان می‌دهد. رک و راست و بی غل‌وغش! چنان‌که همه‌ی ما باید باشیم! و چنان‌که همه‌ی ما دوست داریم باشیم!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۹
msa

نظرات  (۱)

عالی واقعا خوب بود
همین امروز از امتحانهای سخت میان ترمم (که دقیقا از نوزدهم شروع شده بود!) راحت شدم. فعلا برای بار اول خوندمش میدونم که بازهم می خونمش مثل بقیه نوشته هات. حس خوبی بهم میدن
پاسخ:
ممنون اس اچِ عزیر! منتظر نظرت بودم ... امیدوارم نمره‌های خوبی بگیری!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی