دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیش‌نوشت: برای این‌که وقت با ارزش‌ت تلف نشه، مستقیم برو سراغ پی‌نوشت دوم.


دیروز باهام تماس گرفتن. با طائفه قرار ملاقات داشتم. مثله اصالت و اون یارو چینیه، اولین و مهم‌ترین سوال‌ش این بود که تو مگه نمیخوای ارشد بخونی؟ چه‌طوری میخوای بیای این‌جا؟

می‌دونم طائفه‌ی عزیز! چشام وازه! می‌دونم دارم چی‌کار می‌کنم... دیگه از این زندگی سگی خسته شدم، می‌خوام زندگی سگی‌تری رو تجربه کنم. 

ببین سینا جان! ببین فرزندم! مبادا فردا بری اون‌جا مزه‌ی پول به زبونت بخوره بری گم و گور شی! من کارت دارم! یه لحظه تصور کن 10 سال بعد وقتی یه جایی بر حسب اتفاق با فلان پروفسور دانشگاه هم صحبت بشی، چه حالی می‌شی! زندگیتو برای پول نباز لطفن. بذار واضح‌تر برات بگم. اگه احیانن پشیمون نشدن، و اون دوره‌ی کارآموزی رو هم به خیر و خوشی گذروندی، 5 تا 10 درصد حقوقت رو میذاری برای فلان مساله. این از این. 20 تا 30 درصدشو میذاری برای خرج روزمره‌ت، 10 درصدشو میزاری که هرچند ماه یه بار، یه چیزی برای خودت بگیری و الباقی‌شو نگه میداری برای مخارج احتمالی‌ت توی آمریکا. فهمیدی چی گفتم؟  یک سال و نیم یا دیگه نهایتن دو سال عین مرد کار می‌کنی، بعد پا میشی میری دنبال اون چیزی که براش ساخته شدی. دو سال سخت داره شروع میشه. سختا... سخت! سخت اما شیرین! گفتم شیرین یاد چیزی افتادم... بگذریم! ببین سینا من کاری ندارم داری روزی 10 ساعت کار می‌کنی، کاری ندارم میخوای سر خودتو با سینودال و هویج و ... شلوغ کنی، من ازت دو تا پیپر میخوام تا دو سال و نیم بعد و اکسپت گرفتن از دانشگاهای زیر رنک 50.


راستی خدا دمت گرم! بهمون حال دادیا! آقا من غلط کردم گفتم بیا با ما تصفیه حساب کن :دی نری دیگه پیدات نشه! حالا حالاها کارت دارم. بالاغیرتن حواست بهمون باشه. مرسی!

 

پی‌نوشت1: دیروز که از هواوی اومدم بیرون، قبل از برگشتن، رفتم پارک ملت چند دیقه نمایش موسیقی و آب رو نیگا کنم و گوش بدم. اما خبری نبود. اینم خراب شده مثه این‌که! رفتم روی یه نیمکت بشینم، یه فال روی نیمکت بود. عکسشو این‌جا میذارم که به عنوان خاطره‌ای از یکی از روزای مهم‌تر زندگیم، بمونه.

فال حافظ

 

پی‌نوشت2: از این به بعد گاهی موسیقی‌هایی که گوش میدم یا شعرایی که می‌خونم و دوستشون دارم رو این‌جا میذارم. یادمه مهسا یه بار چیزی شبیه این رو گفت که یه آهنگایی هستن که فقط به افراد خاصی میشه معرفیشون کرد؛ به یکی که قدرشونو بدونه!  اگه توم مثه من گاهی شعر یا آهنگ کم میاری، شاید بد نباشه پیشنهادای منو امتحان کنی. و اگه احیانن آهنگی هست که این روزا خیلی گوش میدی و دوسش داری، حتمن به من معرفی‌ش کن.

فعلن اینا رو گوش کن:

شرقی غمگین با صدای هانی نیرو

لحظه‌ها با نوازندگی حامد نیک‌پی

دی دنت کر ابات آس با صدای مایکل جکسون

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۰
msa

دوست دارم جای آقای روکانتن بودم تا وقتی خانم فرنسویز می‌گفت: "راستی نام نوشابه‌ی اشتهاآور جدیدِ بریکو را شنیده‌اید؟ چون توی این هفته دو تا از مشتری‌ها ازش می‌خواستند." ... "اگر برایتان اشکالی ندارد، جوراب‌های‌م را در نیاورم." می‌گفتم: "البته که اشکالی ندارد... اتفاقن این‌طوری به‌تر هم هست!"


پی‌نوشت: گویا خطر رفع شده و دیگر لازم نیست بعضی مطالب را ببندم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۱
msa

به من فکر کن

به من فکر کن

درنگی کوتاه شاید،

   وقتی باران می‌بارد،

   وقتی هوا ابری‌ست،

   یا وقتی نام من را می‌شنوی

 

اندکی خیره ماندن شاید،

   وقتی ماشه را می‌چکانی،

   وقتی چهارپایه را از زیر پایم می‌کشی،

   یا وقتی به من لبخند می‌زنی

 

به من فکر کن

به من فکر کن

حتا مکثی کوتاه کافی‌ست


دانستن این‌که هرگز از خاطرت خطور کرده‌ام،

به من جان دوباره می‌بخشد

و گرد مرگ را از چهره‌ام می‌زداید

به من فکر کن

حتا برای یک لحظه


 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۹
msa