توی وجود هر کدام از ما یک هیلتر و یک گاندی خوابیده، یک مرتضوی و یک میمندینژاد.
درست نمیدانم خودمان چه اندازه در بیدار کردنشان سهم داریم اما ایمان دارم که این
انتخاب را تمامن خودمان انجام نمیدهیم. کسی چه میداند شاید هم ایدهی جهانهای
موازی راست باشد و من و تو هرکدام توی بیشمار دنیای دیگر که زنجیرههایی از
تصمیمات متوالیای که میتوانستهایم در لحظات مختلف بگیریم آنها را ساخته، داریم
زندگیهای مختلفی را تجربه میکنیم.
بشار عزیز! تنها تو مقصر نیستی. شاید اگر حافظ زمان دیگری را برای همخوابی با مادرت انتخاب میکرد، شاید اگر باسل در سال 1994 خودروی دیگری را برای ادامه مسیرش انتخاب میکرد و میراث پدر را به دوش میکشید، شاید اگر اسماء از این چیزی که هست اغوا کنندهتر بود و بیشتر تو را به خودش مشغول میکرد، نیلوفر دمیر هرگز این شانس را پیدا نمیکرد تا با عکسی که از آیلان گرفته است توی سرتاسر این زمین، این زمین وقیح شهرت پیدا کند
بشار عزیز! شاید اگر سالها پیش یک تصمیم احمقانه میگرفتی و به خواسته پدرت
جواب رد میدادی و چشمپزشکیت را ادامه میدادی و پا به سیاست نمیگذاشتی، الآن
برای خودت پزشک نامداری شده بودی و میلیونها آواره سوری در سرتاسر اروپا چشم
امیدشان به دست مردم متمدن اروپا نبود تا سرهاشان را نوازشی کنند؛ لااقل توی این
جهانی که داریم صحبتش را میکنیم.
بشار عزیز! ما محصول انتخابهامان هستیم. محصول تک تک انتخابهامان. و انتخابهامان،
خود محصول انتخابهای پیشینمان. بیا سرت را روی پاهایم بگذار تا توی موهات دست
بکشم و برایت لالایی بخوانم. بخواب عزیزم. بخواب. تنها تو مقصر نیستی بهت قول میدهم.
حالا که جنگ مثل یک سرطان بدخیم توی نقطه نقطه کشورت پخش شده، از بازیگران منطقهای (!) کاری جز حفظ منافع کشورهاشان بر نمیآید. این را بفهم؛ دست از اخبار بکش و با اسماء توی تختخواب برو. تو کار خودت را کردی. باقیش را به عهده بازیگران منطقهای بگذار تا جنگهایشان را بیرون مرزهاشان، توی شهرها و روستاهای کشور تو انجام دهند.