پیشنوشت: هشدار! در آنچه در ادامه آمده، پاسخی برای سوال مطرح شده در عنوان مطلب یافت مینشود.
یکی از تفریحات جمعهای پسرانهی نِردِ سختگیر و سادهلوح این است که مینشینند (گاهن دراز هم میکشند) دور همدیگر و از ویژگیهای دختر ایدهآلشان میگویند. خبر دارم که این تفریح بین دخترها هم رایج است. –اگر تجربه نکردهاید، امتحان کردنش را توصیه میکنم.- اگر زرنگ باشی و سوالهای خوبی بپرسی، لابهلای همین مکالمهها میتوانی بفهمی وقتی دوستت با آب و تاب از ویژگیهای دختر ایدهآلش حرف میزند، چهرهی کدامیک از بچههای دانشکده جلوی چشمانش است.1
اینها را گفتم که بگویم من این بازی را بارها و بارها با تعداد زیادی از دوستانم انجام دادهام و فکر میکنم میتوانم در مورد سلیقهی تیپیک پسرهای بیستوچند ساله صحبت کنم؛ یا لااقل در مورد سلیقهی پسرهای بیستوچند سالهی درسخوان، دارای حداقلی از نظم و هدفمندی، دارای حداقلی از شعور، کمی تا قسمتی محافظهکار، وابسته به خانواده و خصوصن مادر و دارای محدودیتهای فرهنگی-اجتماعی؛ و قابل توجه شما، در اکثر موارد غیر سیگاری.
یکی از سوالات پر بسامد این گونه گپزدنهای دوستانه این است که: "دخترها از چهجور پسری خوششان میآید؟". من نمیتوانم به این سوال پاسخ دهم ولی چون حدس میزنم که این سوال را متقابلن دخترها در مورد سلیقهی پسرها دارند، میخواهم کمی از مشاهداتم برای دخترها بنویسم.
دوست دارم قبل از آن، کمی در مورد تصوراتم از دنیای جدید صحبت کنم. میدانید که بعد از فراگیر شدن ابزارهای ارتباطی مثل تلویزیون و اینترنت و به خصوص بعد از ظهور شبکههای اجتماعی، بشر به عنوان یک موجود مجزا و دارای اختیار خواص خود را از دست داد و مفهومی به نام جامعهی بشری که واحد است و متشکل است از تک تک انسانها و شبکهها و ابزارهای ارتباطی بین آنها، اهمیت بیشتری یافت. اگرچه به نظر میرسد حتا خیلی قبلتر از شکوفایی اینترنت انسان بسیار بیشتر از آنچه خودش تخمین میزده، محدود و "مجبور" بوده و عوامل محیطی و سوابق ذهنی اصلیترین علت تصمیمات او بودهاند، اما لااقل در مورد دوران پس از اینترنت، این ادعا را میشود با اطمینان بیشتری مطرح کرد. در دوران پسا اینترنت دو تغییر مهم در روابط بین انسانی حادث شده:
اول: "سرعت ارتباطات" بسیار بالا رفته. اگر به دید شبکههای عصبی بهش نگاه کنیم، اینطوری میتوان توضیح داد: سرعت محاسبات بسیار بالاتر رفته، لذا جوابهایی که ممکن بود تا پایان عمر یک انسان کانورج نکنند، حالا گاهن در یک هفته یا یک ماه کانورج میکنند. اگر در دوران کهن برای قضاوت در مورد عدالت و درستکاری یک حکومت دهها یا صدها سال زمان نیاز بود (چراکه مثلن رسیدن خبری درست از پایتخت تا سایر شهرهای کشور مستلزم هفتهها و ماهها زمان بود.)، حالا بعد از یک هفته دنبال کردن اخبار روزانه، میتوان با دقت خوبی به پاسخ درست رسید.
دوم: "تعداد ارتباطات" به میزان چشمگیری افزایش یافته. اگر در دوران پیشا اینترنت آدمها تا چهار کوچه آنطرفترشان را میشناختند، حالا دوستانی در سرتاسر دنیا دارند؛ اگر چه ممکن است همسایهی دیوار به دیوارشان را نشناسند.
در نتیجهی این دو تغییر، شبکهای بسیار پیچیده و با "درجه همبستگی" زیاد و "قطر کم" با "سرعت همگرایی بالا" از انسانها تشکیل شده. شاید اشاره به آنالوژی جامعهی بشری هم ارز با مغز انسان و بشر هم ارز با نورونهای این مغز در درک موضوع کمک کننده باشد. بنابراین فرضیات لازم است تا زاویهی دید خودمان را نسبت به بشر و جامعهی بشری بهروز کنیم.
حالا که فکر میکنم، بر خلاف آنچه دوست دارم، نمیخواهم در مورد ویژگیهای دخترهای ایدهآل از دید خودم و دوستانم چیزی برایتان بنویسم. دلیل اصلی و مهمترش همین است که تا اینجا سعی کردهام توضیح دهم؛ دوران پسا اینترنت ما را خیلی خیلی شبیه هم کرده. یعنی همه دخترها شبیه همند و همهی پسرها هم. لااقل استانداردها یکی است و اگر تفاوتی هست، در توانایی نیل به این استانداردهاست. اکثر پارامترها همگرا شده و همه رویشان متفقالقولند. بنابراین نوشتن از استانداردها به نظرم هرز میآید. دلیل فرعی و کم اهمیتترش، جنس نوشتههای این وبلاگ است. نمیخواهم بعدن خودم را سرزنش کنم که چرا اینها را نوشتهام. اگر جزو کسانی هستید که مرتب به اینجا سر میزنید، میدانم که علیالقاعده نباید دنبال چنان مطلبی آمده باشید.
پینوشت: به نظرم اگر با در نظر گرفتن دو تغییر بالا در مورد روابط بین انسانی به دنیای پیرامونمان نگاه کنیم، میتوان خیلی چیزها مثل "چیستی و چرایی پدیدهی سلبریتی"، "اقتصاد مد"، "شیوهی حکمرانی مدتدار"، "بسیاری از بیماریهای روحی" و ... را توجیه و تفسیر کرد.
[1] برای آن دوست عزیز: اگر احیانن اینجا را میخوانی، بهت اطمینان خاطر میدهم که توی آن گفتوگو دنبال این نبودم که متوجه شوم چهکسی را دوست داری؛ جواب این سوال را خیلی وقت پیش گرفتهام. ;)