بیخود و بیجهت
1. پلیز پیچیدهش نکن! اوکی؟! اتفاقی نیفتاده که!
2. سارتر میگوید : باید بین زندگی و قصه گویی یکی را انتخاب کرد.
یادم هست سافو در نمایش سقراط هم میگفت : از لحظهای که احساس کنی مسئولیتی بر گردن توست، خودت را کشته ای!
اگر دو جملهی بالا را کنار هم بگذاریم، باید بگوییم انسان در یک آن تنها میتواند یکی از سه کارِ زندگی کردن، قصهگویی و یا ادای مسئولیت را انجام دهد.
همینطور هم هست! مثلن یک ماه است که دارم با خودم کلنجار میروم که نوشتنِ چیزی را شروع کنم، دستم بهش نمی رود! می ترسم که زندگیم متوقف شود. و میدانم که میشود!
البته یک چیزی هست که نباید در هر شرایطی فراموش کرد و آن این است که هرسهی اینها پوچ است! نمیدانم شاید هم اشتباه میکنم...
3. چهقدر آرزوهام به نسبت یکی دو ماه پیش عوض شده! بدمم نمییاد ازت!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
این بدمم نمییاد ازت رو من نوشتم؟!!!! روی چه حسابی؟! به چه دلیلی؟!