جز درد نیافتم
در آن چه بر زمین هست نگریستم و جز درد نیافتم. زندگی متشکل است از لحظاتی که در آن جان از دردی و یا دردهایی رنج می برد و لحظاتی که در آن دردی نیست. دردی نیست و هیچ نیست.
دوست من اگر ژرف در این عالم بنگری و اگر صداقت ات را تلنگری بزنی تصدیق خواهی کرد که چیزی برای خوش حالی وجود ندارد. دلیلی برای خوش حالی وجود ندارد. ما حق نداریم برای چیزی خوش حال باشیم. مگر فقدان درد به خودی خود می تواند دلیل خوش حالی باشد؟! وه که ما چه اندازه تطبیق پذیریم.
و اگر آفریدگاری باشد، که من بر آن م که هست، و اگر وی از آفرینش عالم هدفی داشته باشد، که من بر آن م که دارد و اگر انسان هدف آفرینش باشد، پس هدف از این خلقت عظیم چه چیز می تواند باشد جز پالایش انسان هایی که می توانند خود را تطبیق دهند؟ و نیز آموزش و پرورش هر چه بیشترشان در جهت تطبیق پذیری؟
و خوش حالی ما تنها ناشی از نیاز مان به خوش حالی ست. ما بی دلیل خوش حال می شویم، تنها نبود درد کافی ست تا خوش حال شویم، تا بدین وسیله نیازمان به خوش حالی را ارضا کنیم. و بدین گونه خود را تطبیق می دهیم.
گاهی حتی ما تا به آن اندازه تطبیق پذیر می شویم که با درد نه تنها می سازیم، که عشق بازی می کنیم. جزئی از ذات مان می شود و در نبود ش احساس کاستی می کنیم. آیا هرگز ندیده ای بیماری را که تصور بهبود کامل عذاب ش دهد؟ آیا ندیده ای آن کس را که از فقر به ثروت بی شمار رسیده باشد و احساس آسودگی نکند و هماره از روزهای فقر و بدبختی با شوق و عشق سخن گوید؟! آیا ندیده ای آن را که تصور آسودگی در بهشت روان اش را رنجور ساخته؟! آری آسودگی در بهشت روان انسان درد کشیده را رنجور می سازد. او به درد عشق می ورزد چرا که خود را با آن تطبیق داده و تصور بهشتی بی درد روان ش را رنجور می سازد.
انسانی که درد را به جان می خرد و چونان زنی که از فشار اندام مردی بر اندام ش فریاد می کشد ، فشار بیشتری را طلب می کند، چگونه تواند آسودن در بهشت شیر و عسل و سایه و حورالعین را؟!
و لذت، جهش ناگهانی درد و فشار به بیرون از جان آدمی ست. این بیرون جهیدن هر چه سریعتر و کوتاه تر، لذت ش بیشتر!
و دومین بالاترین لذت، که برای هر انسانی آگاهانه یا ناآگاهانه هدف زندگی او نیز هست، لذت جنسی ست. یا بهتر بگویم تخلیه ی ناگهانی آن انرژی و فشار انباشته، در کسری از ثانیه. هدفی که دست یازیدن بدان به ناگاه فرد را به پوچی می رساند، مگر افسون فرزند آوری و تربیت فرزند و مسائل و مشکلات زندگی و یا امید به آخرتی مبهم اندکی آن را، پوچی را ، به تاخیر بیندازد.
و بالاترین لذت مرگ است چرا که درد همه در جان است و آن هنگام که جان ستانده می شود، درد همه به بیرون می جهد.
در آن چه بر زمین هست، نگریستم و جز درد نیافتم.