دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

سپید

سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۵۳ ق.ظ

مگر این نور تا به کی می‌پاید؟

چرا نباید دل را  روانه‌ی پرتگاه‌های هول‌انگیز عشق کرد؟

بگذار پرواز کنیم تمام ارتفاع این کلام را که : "چه بی‌تابانه می‌خواهم‌ت، ای دوری‌ت آزمون تلخ زنده به گوری..." و لمس کنیم عمق این شعر را که: "ای یار... ای یگانه‌ترین یار... آن شراب مگر چند ساله بود؟"


مگر جز این است که ما روی قبر به دنیا می‌آییم؛ برای لحظه‌ای نور می‌تابد و بعد از آن تاریکی‌ست؟! لااقل بگذار این نور به رنگ سپید عشق بتابد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۰۵
msa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی