دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

دلنوشته

گاهی حرف هایی هست که در گلویت میماند،حرف هایی برای نگفتن... . بغض میکنی ، اذیت میشوی ، میبینی که نمی توان آن ها را با هر کسی در میان گذاشت، این جور حرف ها را اینجا حک میکنم!

به طره _نامه هفتم

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ب.ظ

نسیم را گفتم پیام م را برایت بیاورد... اول ش سرکشی می کرد! گفتم ش مگر تو طوفانی؟ سرش را پایین انداخت و آرام گفت : باشد!


گفتم پیامم را که بهت رساند، برگردد و عطر ت را برایم بیاورد... نیامد که نیامد! نمی دانم کجا می خواهد برود! از زمین که نمی تواند جدا شود. فوق فوق ش زمین را دور می زند و باز از همین دشت عبور می کند. مچ ش را می گیرم...


نمی دانم اصلاً نسیم بود...؟ طوفان بود...؟ آدم دیگر به هیچ کس نمی تواند اعتماد کند! ولی این یکی نسیم است! خود خودش است! یک ساعت است این جا ایستاده که پیامم را تحویل بگیرد.


ولی اگر احیانا" این یکی هم عصیان کرد و باز نگشت که عطرت را برایم بیاورد، لااقل در ماه نگاه کن که عکس ت را ببینم.

خنده دار است! در عصر وایبر و وی چت ما هنوز با نسیم تماس می گیریم. دل م می خواهد از دنیای شاعرانه های احتمالی به دنیای عاشقانه های قطعی-یقینی هجرت کنیم.


مثلاً همین حالا شماره ام را یک جوری گیر بیاور، تلفن ت را بردار و پیامک بده که برخط شو! برینیم به هرچه حس و حال شاعرانه!



قربانت!

امضا ، خودم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۲۶
msa

نظرات  (۵)

سینا عالی بوو،
من خوم بیزارم له دنیای ارتباطات،
وله خب دل بستن به دنیای احساس گشتی عذابه
دنیای شاعرانه های احتمالی را ترجیح می دهم به دنیای عاشقانه های قطعی-یقینی
همین دنیای شاعرانه های احتمالی است که از تو یا من و امثال ما این را ساخته و من با هزاران دنیای عاشقانه ی قطعی یقینی عوضش نمی کنم حتی همین روزها هم که وارد یک دنیای عاشقانه ی قطعی یقینی شده ام هرازگاهی به شاعرانه های احتمالی ام سرک می کشم و... به هم میریزم!!
پاسخ:
ما همه به "به هم ریختن" معتاد شده ایم!
 باز هم که اسم ت رو نگفتی! 
مرسی که میخونی! :) و اگه نوشتی حتماً بم خبر بده. 
میشه گفت زیاد می نویسم اما خوب به همون دلیل ترس از خونده شدن و اظهار نظر تا الان جایی نذاشتمشون اما از یه طرفم گاهی خیلی دلم می خواد یکی باشه نوشته هامو بخونه البته بدون قضاوت در مورد خودم و شخصیتم!
پاسخ:
...و اصلا" آدمی که می نویسد، یعنی می خواهد که بخوانندش. و هیچ نویسنده ای برای خودش نمی نویسد و هیچ شاعری برای خودش نمی سراید و اصولا" هیچ انسانی برای خودش زندگی نمی کند ... 
از اون جایی که نوشته های منم اکثرا مخاطب دارند معلومه که مینوسم که بخونن اما اصولا چیزهایی که نوشته می شن اونایی هستن که گفته نمیشن یعنی نمیشه که گفته بشن حالا به هر دلیلی پس قبول کن بازم سخته بخوای نوشته هاتو یه جایی بذاری که همه بخوننش 
پاسخ:
آفرین! حق با توئه! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی